Saturday, September 30, 2006

.

یادم باشد که دیگر هیچوقت کاری برای کسی انجام ندهم .... !!!ا

Friday, September 29, 2006

بازگشت به زمین

سرانجام پس از یک سفر استثنایی و هیجان انگیز11 روزه انوشه انصاری به زمین بازگشت ...این اولین بار است که بین وقوع چنین خبر مهم فضایی و اطلاع من چند ساعت فاصله افتاده است و فکر به این مسئله در سر کلاس برایم دردناک بود... بیشتر از این فرصت برای نوشتن ندارم , حتی فرصت خواندن مصاحبه را هم نداشته ام و تنها یکی از فایلهای صوتی مصاحبه را در گوشی موبایلم ذخیره کردم و گوش داده ام... در فرصتی دیگر حتما در مورد مصاحبه و انوشه بیشتر خواهم نوشت ... فعلا که باید فکری برای این سرفه ها بکنم که امانم را بریده اند

Thursday, September 28, 2006

مصاحبه


سرانجام مصاحبه ای که قبلا در موردش نوشته بودم بر روی پارس اسکای قرار گرفت ... مصاحبه ای جالب و پر بار با دکتر فیروز نادری يكي از مديران ارشد ایرانی موفق در سازمان فضايي ناسا ... فرصت خواندنش را از دست ندهید ... بخصوص اینکه منهم در طرح سئوالات نقش داشتم و می دانم چه زحمت و زمانی برای اینکار صرف شده است
:D

بدون عنوان

اینهم از دو سالانه ... کلی نا امید شدم گرچه از بخش خلاقه هیچ آشنایی به نمایشگاه راه پیدا نکرداما در بخشهای دیگر چند نفری از سایت فوتو برای نمایشگاه برگزیده شدند .به هر حال الان یک انسان نا امیدم...اما
دیشب بعد از مدتها برنامه ویکی را دیدم و کلی ذوق زده شدم . با تمام وجود به انوشه انصاری افتخار می کرد.راستی بامداد فردا انوشه به زمین باز می گردد.امیدوارم اگر پخش مستقیمی باشد بتوانم ببینم چون پنجشنبه و جمعه ها وقت آزادم بسیار کم است .حتی فرصت ندارم فکری به حال این سرماخوردگی و مشکلات بینی مبارک بکنم
پ.ن: نظرتان در مورد آهنگ اتاق خالی گری مور به عنوان زنگ موبایل چیست؟ فقط امیدوارم بی موقع زنگ نزند

Tuesday, September 26, 2006

.

خوشبختانه همچنان در آسمان سیر می کنم و بر زمین سقوط نکردم :) از زبان نمره بسیار خوبی گرفتم و امیدوارم این دوره آخر را هم به خوبی بگذرانم تا هر چه زودترمدرکش را تقدیم سفارت نازنین کنم

Wednesday, September 20, 2006

Delay

ناسا بازگشت شاتل آتلانتیس را که قرار بود دیشب انجام شود دو روز به تعویق انداخت ... حال مشخص نیست به علت بروز مشکل در سیستم تولید اکسیژن ایستگاه فضایی این تصمیم صورت گرفته یا شاید خود آتلانتیس همانند کلمبیا هنگام برخواستن از زمین دچار مشکل شده است
بعد از قرنی یک ایرانی رفت فضا و هزار اما و اگر پیش آمد ... خدا به خیر کند

Monday, September 18, 2006

رویای آسمانی

امروز حواسم چندان جمع نبود ... هرجا که می رفتم و چشمم به آسمان میافتاد به یاد انوشه انصاری می افتادم و تصویری را که از زمین در آن لحظه ممکن بود شاهد باشد را در ذهنم تصور می کردم .زمینی که غبار جنگها ورنجها را در پس پرده نیلگون و درخشانش پنهان کرده و با سیمایی فریبنده حتی ستارگان را هم مجذوب و شیفته خود می کند .عجب رویاهایی !! از زمانی که به یاد دارم همیشه می خواستم در موقعیت کنونی انوشه باشم ... اولین فضانورد ایرانی آنهم از نوع زن اش ... نمی دانم امروز چگونه گذشت ... هر چه بود بر روی زمین که نبودم
پ.ن: احتمالا پس فردا را بخوبی می دانم که چگونه خواهد گذشت ... با یک امتحان نفس گیر زبان ,احتمالا ازآسمانها با سر به زمین سقوط خواهم کرد
ISS عکس از

Iranian-born woman to be space tourist

پس از مدتها سر انجام اولين زن فضانورد ايراني حدود 40 دقیقه پيش قدم در شگفت انگيزترين سفر زندگي اش گذاشت ... پخش مستقیم پرتاب فضاپیمای سایوزاز پایگاه فضایی بایکونوردرقزاقستان از تلویزیون ناسا توسط شبکه جام جم 2 ایران و سی.ان.ان انجام شد ... ,وقتی بازوهای نگه دارنده قبل از پرتاب یکی یکی از موشک جدا می شدند هیجان انگیز بود ... این خبر در یاهو با عنوان زیر ثبت شد
Iranian-born woman to be space tourist
اما بسیار تاسف بار که در زیرنویس شبکه سی.ان.ان عنوان شده بود نخستین زن فضانورد توریست ایرانی که در آمریکا متولد شده است ... در صورتی که انوشه انصاری تا دوران دبیرستانش را در ایران گذرانده بود ... جالبست که همیشه افتخاراتی که متعلق به ایران است از ما ربوده می شوند
پ.ن: ساعت ثبت وبلاگ من به لطف تغییر نیافتن ساعتها در این نیمسال یک ساعت دیر تر ثبت می شود ... این نوشته در ساعت 8:18 در حال ارسال است
AP عکس از

Saturday, September 16, 2006

...

چندان خوشايند نيست وقتي که پس از يک روز کامل که از 7 صبح تا 9 شب سر کلاس هستي وفقط يک ساعت براي ناهار در طول اين زمان فرصت داري آنهم در روز جمعه , وقتي ساعت 12 شب به رختخواب ميروي و تا چشمانت را مي بندي مثل برق گرفته ها از جا مي پري که اي واي بايد براي فردا دو رايتينگ انگليسي تحويل دهي. آنوقت است که در همان حال چراغ مطالعه را روشن مي کني و يک ساعت براي موضوعاتي که باز هم نظري در موردشان نداري سعي مي کني صفحه را پر کني. نتيجه اين مي شود که صبح بايد در زمان محدودي که داري با غلط گير نوشته هايت را اصلاح کني تا معلم با مزه تان با خنده بگويد که از اين غلط گير ها داري ؟؟
پ.ن : اگر مي دانستم قرار است در دوسالانه عکس پانزده هزار نفر و بخصوص در بخش خلاقه هشت هزار نفر شرکت کنند ابدا شرکت نمي کردم
پ.ن: يک روز به سفر فضايي انوشه انصاري مانده است

Saturday, September 09, 2006

Atlantis lifts off

بالاخره شاتل فضایی آتلانتیس دقایقی پیش و پس از چند روز تاخیربرای ماموریتی یازده روزه از مرکز فضایی کندی به مقصد ایستگاه فضایی بین المللی پرتاب شد. این نخستین ماموریت ناسا با سفینه سرنشین دار به ایستگاه فضایی بین المللی پس از حادثه دلخراش کلمبیا در سه سال و نیم گذشته است

Thursday, September 07, 2006

خسوف

امشب خسوفی جزءی در ایران قابل مشاهده بود که حدود ساعت 22:20 به اوج رسید ... البته این اوج فقط شامل یک چارم قسمت بالایی ماه میشد ... لذت دیدنش را از دست ندادم ... با حسی عجیب و آرزویی محال

Wednesday, September 06, 2006

صفحه مبهم

چند روز است که نمی توانم کار خاصی انجام دهم. با اینکه احساس آرامش بیشتری دارم اما گنگی خاصی مرا فرا گرفته, احساس خلاءاي عظيم . نمی دانم باید بخندم , گریه کنم یا عصبانی باشم... با اینکه معمای بزرگی که بیشتر از چهار سال ذهنم را مشغول کرده بود برایم حل شده اما مدام فکرم مشغول است . مانند حالتی است که از کابوس وحشتناکی برخواسته باشی و نگاهی گیج و مبهم به اطرافت بیاندازی تا ببینی کجا هستی ... چه شده ؟؟ همچون حبابي بود که با اشاره اي از بين رفت...تجربه عجیبی بود نمی گویم خوب چون پایان خوبی نداشت اما می توان گفت تجربه مفیدی بود . باعث شد در نگاهم به دنیا و اطرافم دقیقتر و محتاطتر باشم... بدانم آدمها پیچیده تر ازتصورساده من هستند ... صداقت در این دنیا معنایش را از دست داده ... گاهی از دنیا می ترسم ... گاهی جرات قدم بعدی را ندارم ... از واقعیتهای تلخ این صفحه مه آلود هراس دارم ... آدمهایی را می بینم که با سرعت از پیاده رویی شلوغ می گذرند و تنه هایی که از دیگران می خورند برایشان اهمیتی ندارد ... اما من از هر تنه ای می شکنم ... تجربه مفیدی بود . آنچه کسب کردم و آنچه از دست دادم غیر قابل قیاسند ... چیزهایی آموختم که در هیچ کتابی نیست ... بسیار آموختم و از آموخته هایم لذت می برم و برای آن همیشه سپاسگزار خواهم بود ... اما به بهای روحم

پ.ن: شاید روزی نامم را در جایگاهی که آرزویم بود به خاطر بیاوری در میان ستاره ها...مهم اینست که میروم به سوی هدفم بدون توقف , می خواهم آنقدر تلاش کنم و در کار و هدفم غرق شوم که فرصتی برای فکر کردن به آدمها نداشته باشم ... می روم به سوی هدفم ... تو می دانی که چه می گویم ... همان توری های دوست داشتنی فلزی... اما بدون تو