Monday, January 29, 2007

...


Sunday, January 21, 2007

کورسوی خاطرات

کور سوی یک چراغ در دل کوه های شمال تهران در تاریک و روشن غروب هر روز مرا به دنیایی می برد که قادر بودم در آن حرف بزنم ... از هر چیز که مغزم را غلغلک دهد و بدانم به محتویاتش افزوده شده آنهم نه با حرفهای عامیانه ای که در هر جا می توان در مورد خاله و عمه فلانی یافت بلکه در مورد دنیایی که دوست داشتم اما با هر کسی نمی توان در موردش حرف زد و هر کسی هم قادر به درکش نیست و شاید یک برچسب هم بر داراییهای ناچیزت اضافه کند : خل


آن کور سو در دل کوه هر روز به من یاد آوری می کند که مدتیست آنچه را که برایم ارزشمند بوده کسب نکرده ام ... مغزم راکد شده و هر چه را که اندوخته بود دارد به خاکستر تبدیل می کند


آن کور سو خفگی ام را دو چندان می کند


کاش هیچگاه ماشینهای جلویی به حرکت نمی افتادند تا من بمانم و کور سوی خاطراتم



Thursday, January 11, 2007

موفقیت عکاس ایرانی

عکاس ایرانی برنده جایزه مسابقه عکس ایتالیا شد. بیشتر از یکسال است که با عکسهای جاوید تفضلی از طریق ترک ارث آشنا شده ام و همیشه از فضای عکسها و دیدی که در عکاسی دارند لذت برده ام. جالبست که در مورد موفقیتهای جاوید در عرصه عکاسی پیش از این اطلاعی نداشتم و حدود یکسال پیش از ایشان دعوت کردم که عکسهایشان را در سایت فوتو هم به نمایش بگذارند که ایشان با تواضع بسیار پذیرفتند ولی متاسفانه با بوجود آمدن مشکلی در نرم افزار سایت در آن زمان این امکان فراهم نشد. اما وقتی چند شب پیش به عنوان چهره موفق هفته در اخبار شبکه سوم دیدمشان و متوجه موفقیتشان در مسابقه عکاسی ایتالیا شدم واقعا برایم باعث خوشحالی بود و البته امیدوار به خودم در تشخیص عکسهای قوی
:D

گذشته از هر چیز به جاوید تفضلی به خاطر این موفقیت و البته موفقیتهای قبل از آن که بنده بی اطلاع بودم تبریک
می گویم و پیروزیهای پربارتری در آینده برایشان خواستارم


اینهم یکی از عکسهای جاوید تفضلی که فضایش را بسیار دوست دارم

پ.ن: تازه متوجه شده ام که این پروفسور محترم ژاپنی تشریف دارند و با شناختی که از ژاپنیها درعمرمان کسب کرده ایم بعید است که به اینجانب پذیرش دهند آنهم با آن رزومه پر بار و جوایزی که در عرصه علم و دانش کسب کرده اند و یا اگر هم بر فرض محال این امر محقق شود پوست ما را درسته خواهند کند

Saturday, January 06, 2007

آره یا نه

چند روز است که هنگام چک کردن ای میلم قلبم بد جور می زند ... به محض اینکه ای میل جدیدی برایم می رسد تا هنگام باز کردنش استرس دارم که مبادا پروفسور بزرگوار جواب رد داده باشد ... نمی دانم چه خواهد شد
پ.ن : لعنت به این فیلترینگ .آخر نمی دانم چرا عکسهای اروپا و استرالیای
را فیلتر کرده اند

Wednesday, January 03, 2007

انگیزه مرده

مدتی بود که برای زندگی انگیزه داشتم , می دانستم چه می خواهم . دورنمایی که از زندگی در ذهنم داشتم زیبا بود و از نفس کشیدن لذت می بردم ...احساس می کردم آنقدر برایش انگیزه دارم که تا آخر عمر با قدرت پیش بروم با یک خوشنودی دائمی ... اما الان با هر 18 چرخ به خاکی رفته ام ... منهم گم شده ام در روزمرگیهای عادی ای که همیشه از آن گریزان بوده ام ... به هر ترتیبی سعی می کنم که دوباره به مسیرم بازگردم اما بعضی از انگیزه ها برای همیشه مرده اند

پ.ن: گاهی سئوالهای باقی مانده از اصل ماجرا آزاردهنده تر هستند ... گاهی یاد آوری درد کهنه دیگران آزار دهنده تر از خود درد است ... و روزی نیست که در ذهنم یادآوری نکنم