Saturday, April 29, 2006

من, تیم رابینز و نوستراداموس

ديشب يک فيلم ديگر از تيم رابينز ديدم به اسم رودخانه مرموز و ساخته کلينت ايست وود . يک جورهايي به تيم رابينز حسوديم مي شود , عمده حسادت من از فيلم رستگاری شاوشانک شروع شد هرچند که تا به امروز موفق نشده ام اين فيلم را ببينم اما اينکه چرا حسادت... بماند. او هميشه در فيلمهايش نقش مردي را بازي مي کند که با وجود آرامش ظاهري چهره اش , از شخصيت پيچيده اي برخوردار است , حال اين شخصيت پيچيده در جهت مثبت باشد يا منفي , اما از اواسط فيلم به بعد مي توان با شخصيت واقعي او در فيلم آشنا شد... خوب بسه
وقتي چراغ دنده عقب ماشين گير مي کند و بايد به تعميرگاه برده شود, وقتي دو عدد کنفرانس در مورد نوستراداموس و پرتره دورين گري آنهم به زبان اجنبي و آنهم در يک روز داشته باشي , وقتي منتظري , وقتي یکی دائم پیله می کند که پسرش می تواند مدرک بخرد ,وقتي , وقتي .... آن هنگام بهتر است از خودت بپرسي بودن بهتر است يا نبودن , مسئله اينست. اما عجب چيزي گفته اين مايکل دي نوستراداموس در مورد پيشگويي به قدرت رسيدن ناپلئون, من و نوستر در اين يکي دو روز خيلي با هم رفيق شديم
An Emperor shall be born near Italy.
Who shall cost the Empire dear,
They shall say, with what people he keeps company
He shall be found less a Prince than a butcher
اينهم يک عکس بي ربط , که البته چندان هم نمي تواند بي ربط باشد, چون اگر نوستراداموس اين برج را مي ديد احتمالا مي توانست پيش بيني کند که اين برج در چه زمان و به چه سمت سقوط خواهد کرد و آيا بر روي خانه ما هم
سرنگون خواهد شد يا نه

0 Comments:

Post a Comment

<< Home