Sunday, April 16, 2006

ترانزیستور

گربه شرودينگر بار ديگر به جعبه اش بازگشت تا اين بار سفر طولاني تري را در زمان تجربه کند.اما کاش مي دانست که گربه سفيد کوچه و ناز دردانه مادرش نان خالي هم مي خورد . باز من آي سي سوزانده ام . احتمالا برنامه خلقت من ایراد داشته و در یک لوپ بسته گرفتار شده ام, نتیجه يک تب 1000 درجه است و بوي سوخت سيم و پلاستيک...به يک ترانزيستور با گين 100% احتياج دارم که بتواند انرژي تحليل رفته ام را تقويت کند.کاش مي توانستم اين مشکل را با دکتر هربرت.اف.ماتاره مطرح کنم , شايد راه حلي برايم داشته باشد...کسي که با تواضع بسيار ,افتخار کشف ترانزيستور را به خاطر چند روز زود و دير به آزمايشگاه بل واگذار کرد...عجب روح بزرگي
دارد اين بشر
به تازگي متوجه شده ام که من بيشتر به ميکروالکترونيک علاقه دارم نه الکترونيک, گرچه درس فيزيک الکترونيک بسيار نفس گير و کشنده بود....اما با شناخت هر چند اندکي که در مورد نانو تيوبهاي کربني پيدا کرده ام بايد بگويم
I fell in love with carbon nano tubes :D
عجب شگفت انگيز است اين نانو تيوب!!!!!ايادم است سال آخر دانشگاه از اخبار تلويزيون مطلبي در موردش شنيدم...اما نصفه و نيمه که نامش را متوجه نشدم...فقط فهميدم يک نانو تيوب است و از هر استادي در دانشگاه پرسيدم که اين نانو تيوب چيست که مي تواند جريان الکتريکي را با سرعت بيشتري از خود عبور دهد؟؟انگار اولين بار بود که مي شنيدند...بماند
آي ملت!!! لطفا به آخرين تقاضايم توجه کنيد...يکي ترانزيستور من را عوض کند...چند کار نا تمام دارم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home