Saturday, June 17, 2006

پروازی بدون بال

می خواستم موجی خروشان باشم که هیچ صخره ای را یارای مقاومت در برابرم نباشد
می خواستم بتازم همچون آن اسب سفید رویا هایم در دشتهای بی انتها تا بی نهایت
می خواستم اوج بگیرم فراتر از هر پرنده شکاری تا رسیدن به دورترین ستاره ها
می خواستم فریاد بزنم بلندتر از هر بودنی , قوی تر از هر خواستنی , برنده تر از هر تیغی
می خواستم
می خواستم
و می خواستم
پاهایم را بستند
بالهایم را شکستند
خاموش شدم
و می روم در انزوا
پ.ن: وقتی بنشینی و تا ساعت 2 نیمه شب خبری را تنظیم و تایپ بکنی تا به موقع و به روز از آن استفاده شود , اما بعد از 3 روز خودت ای میل خودت را باز نشده در صندوق دریافت مسئول ... ببینی چه حالی می شوی؟؟ نگویید نیرو کم داریم , بگویید حالش را نداریم

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

چراغی داشتم کردند خاموش/ خروشی داشتم کردند تاراج

6/18/2006 5:34 PM  
Anonymous Anonymous said...

vaghty be bloge yek akkas sar mizanam .. aks hasho be onvane yek AKSS negah nemikonam , bishtar be onvane yek matlabe takamoli behesh negah mikonam .. / ama in yeki alyee . ham graphicesh va ham tarkibesh . entekhabe sahih ... harf nadare .....

hala mibini ma adama cheghadr tanhayeem .

7/04/2006 9:00 AM  

Post a Comment

<< Home