Friday, October 27, 2006

نامه های ونگوگ

امروز در شهر کتاب , کتابی دیدم با عنوان نامه های ونسان ونگوگ ... قبلا در کتابی دیگر نوشته لاراوینکا مازینی که بیشتر تاکیدش بر شناسنامه و مشخصات نقاشیها بود چند نامه از ونگوگ را به اختصار دیده بودم اما این کتاب که امروز دیدم چیز دیگری بود ... چند برگی از کتاب را به تصادف نگاهی کردم و ابتدای بعضی از نامه ها را که خطاب به تئو برادرش بود خواندم ... تمامشان با لحنی بسیار محبت آمیز که حاکی از علاقه بسیار ونسان به برادرش بود آغاز شده بود ... و در ادامه گزارشی از کارهایی که انجام داده بود و نقاشیهایی که کشیده بود با جزئیاتی دلنشین که عشق و هیجان ونسان به آثارش و به برادرش کاملا در نامه ها مشهود بود ... از همان چند سطر اول هر نامه میشد فهمید که نویسنده این نامه ها فردی حساس با احساسات لطیف و زیباست ... قبلا در جایی خوانده بودم که نقاشی شب ستاره باران به حدی دقیق کشیده است که دانشمندان از روی موقعیت ستارگان در نقاشی به زمان واقعی ترسیم آن پی برده اند ... در هر حال روح و احساس ونگوگ هم برای ماندن در این دنیا مناسب نبود ... کتاب را نخریدم چون می دانستم فعلا زمان برای خواندنش نخواهم داشت و اگر امروز که می خریدمش نمی خواندم دیگر هیچگاه نمی خواندمش ... و گذاشتمش در لیست کارهای آینده

0 Comments:

Post a Comment

<< Home