Monday, October 16, 2006

من , مخابرات و اولین برف



لعنت به اين مخابرات ... پيغامي که بايد ديشب به من مي رسيد براي يک ملاقات مهم ساعت 8 صبح امروز ,بايد ساعت 9 صبح آنهم پس از مدتها که ماشين را براي سرويس برده ام نمايندگي برسد؟؟ که نتيجه اش به هم خوردن قرار و انتظار براي اينکه دوباره کي دوباره بگويند بيا ... نمي دانم در اين مملکت چرا هيچ چيز درست پيش نمي رود . نتيجه اش اينست که من الان در خماري نشسته ام و دارم به آهنگهاي هيم (به علت اينکه فونت اين وبلاگ با تايپ يک کلمه انگليسي به هم ميريزد مجبور شدم اسم خواننده را فارسي تايپ کنم) گوش مي کنم. ديروز روز تعطيل ساعت 11 صبح يک آقايي از مخابرات با منزل تماس گرفته که مشکل تلفنتان حل شد؟ با تعجب پرسيدم چه مشکلي؟ جواب مي دهد که در ساعت 10 و چند دقيقه با 17 تماس گرفته ايد که اين شماره مشکل دارد . جالب اين بود که در ساعتي که ايشان فرمودند ما هنوز در خواب بوديم.گفتم نه و البته باز به علت پي گيري کار نخواسته تشکر کردم.اما بعد از تلفن علامت سئوالهايي بود که دور سرم در دوران بود که چطور شده يکبار برطرف شدن خرابي تلفن از مخابرات بدين شکل پي گيري مي شود در حالي که بارها چنين وضعيتي پيش آمد و شماره 17 را از بس گرفتيم سوزانديم اما کاري از پيش نرفت .جالبست چند وقت پيش هم آمده بودند تا کابلهاي تلفن خيابان را عوض کنند و همه شماره ها را اشتباه وصل کرده بودند . اولش متوجه نشديم اما وقتي چند بار تماس گرفتند و با خانواده کريمي کار داشتند شک کرديم و ديديم که بلهههه خطها را کاملا اشتباه وصل کرده اند . خوشبختانه با شماره خودمان که چند بار تماس گرفتيم متوجه شديم که شماره ما را به جايي وصل نکرده اند اين وضعيت تا فردا که مخابراتيها سر کارشان بيايند به همين شکل باقي ماند ... بد جوري داغ کرده ام .نمي گذارند که از تماشا و خوشحالي اولين برف روي کوههاي شمال تهران لذت برد. يادم رفت بگويم ديشب تا صبح باران آمد و صبح انتظار داشتم که روي کوه برف آمده باشد که حدسم درست بود . اصلا دلم نمي خواهد با عصبانيتيم آبشان کنم .برفهاي زيبا و سفيد خوش آمديد


January 2001

0 Comments:

Post a Comment

<< Home