Tuesday, August 08, 2006

من , درفک , زبان

هیچ چیزمزخرف تر از مباحث مطرح شده در یک کلاس زبان نیست ... بطوریکه من در فارسی هم برای بیشتر آنها نظری ندارم چه برسد به انگلیسی . حال فکر کنید این موضوع با یک معلم یا استاد آقا که بخواهد به چند دختر در حدود سنی خودش تدریس کند چه می شود ... به خصوص که استاد ارجمند از نوع جسورش باشد وحتی بخواهد علت علاقه خانمها به خرید را بداند. حیف که حوصله بحث نداشتم تا بگویم همیشه استثنا هم وجود دارد ... خوشحالم که در این دوره زیاد فرصت بحث نداریم و بیشتر وقت به تست می گذرد
پ.ن : از معدود دوستان , آشنایان, غریبه هایی که لطف می کنند و وبلاگم را می خوانند به خاطر تاخیر های طولانی در به روز رسانی وبلاگم عذر می خواهم . عکس پایین هم چندان بی ربط نیست ... کوه درفک در رستم آباد گیلان که درد دلهای بسیاری را در گوشش نجوا کرده ام ... تقدیمیست به یک دوست , غریبه , آشنا

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

بدون اینکه وارد مباحث فمینیستی شوم باید بگویم در بیشتر کلاس های زبان معمولا اشخاصی که نسبت به جمع کم شمارند وجود دارند، که لذت زبان آموزی برایشان با عذابی علیم گره خورده است. و این عذاب چیزی نیست جز گفتگوی اجباری پیرامون مباحث هجوی که به شرط اختیار حتی حاضر نیستند گوشه ای از ذهنشان را بدان ها بیالایند. برخی از این نوادر تاب از کف داده و قید زبان آموزی با اعمال شاقه را می زنند.
همچنین بگویم که ناخوشایندی شرایطی که توصیف کردید برایم کاملا ملموس است.

8/10/2006 1:47 AM  

Post a Comment

<< Home